چنان دان که خاک پی حیدرم/ فردوسی؛ شیفته جمال و جلال امیرالمومنین
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۶۳۵۷۹
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: «ابوالقاسم فردوسی از دهقانان طوس بود از دیه که آن دیه را باژ خوانند و از ناحیت طبران است. بزرگ دیه است و از وی هزار مرد بیرون آید. فردوسی در آن دیه شوکتی تمام داشت چنان که به دخل آن ضیاع از امثال خود بی نیاز بود… بیست و پنج سال در آن کتاب مشغول شد که آن کتاب تمام کرد و هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علییّن برد و در عذوبت (شیرینی) به ماء مَعین رسانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فردوسی در خانوادهای دهقان (ایرانی تبار، زمین دار و اهل علم) سال ۳۲۹ هجری قمری به دنیا آمد، دوره کودکی تا جوانی او در عصر سامانیان -حکومتی علم دوست و فرهنگ پرور- و مصادف با جنبش هویتطلبی و استقلالخواهی ایرانیان سپری شد. شاهان سامانی با پشتیبانی از زبان فارسی و تساهل دینی و دادن آزادیهای اجتماعی و مذهبی به سخنوران و اندیشمندان، بستر مناسبی برای پرورش زبان و اندیشه و دانش ایرانی آماده کرده بودند، که حاصل آن به عرصه رسیدن بزرگانی نظیر فردوسی و ابن سینا و ابوریحان بیرونی و رودکی، و دورهای درخشان و تکرار نشدنی در شکوفایی علم و فرهنگ بود. این شرایط به فردوسی مجال بیان باور و اعتقادش به آئین تشیع را میدهد، به گونهای که در نخستین بخشهای شاهنامه و پس از دیباچه و آغاز کتاب به نام خداوند جان و خرد، در بخشی که به ستایش پیامبر (ص) میپردازد، این بیتها را میآورد:
تو را دانشِ دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
دلت گر نخواهی که باشد نژند
همان تا نگردی تنِ مستمند
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
بُوی در دو گیتی ز بَد رستگار
نکوکار گردی بر کردگار
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که من شارستانم عَلیّ ام دَر است
درست این سخن گفت پیغمبر است
گواهی دهم کاین سخن راز اوست
تو گویی دو گوشم بر آواز اوست
میبینیم که پس از این شروع ستایش برانگیز با اشاره به حدیث نبوی «أنا مَدینَةُ العِلمِ و عَلیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ» (من شهر دانشم و علی، دروازه آن است. آنکه دانش میخواهد، باید از دروازه درآید.) وارد ستایش امیرالمؤمنین شده و به حدیث سفینه اشاره میکند «مَثلُ أهلِ بیتی فیکم کَسفینةِ نوح، مَن رکِبَها نَجی و من تخلّفَ عنها غَرِقَ»
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج از او تند باد
چو هفتاد کشتی برو ساخته
همه بادبانها بر افراخته
یکی پهن کشتی بسان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و وصی گیر جای
سپس با بیان ناکامل بودن رفتار خود، بر دو نکته تاکید میکند: یکی اینکه او بر این آئین (تشیع) زاده شده (یعنی والدینش نیز پیرو این مذهب بوده اند) و خود نیز به آن باور دارد؛ و دوم اینکه صداقت و اخلاص در پیروی از اهل بیت چقدر اهمیت دارد، رسم مردانگی و جوانمردی این است که در همراهی نیکنامان و همرهان نیکپی ما نیز جهان را به بازی و لغو نگذرانده و در هر کار نیک اندیش و نیک رفتار باشیم:
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاکِ پیِ حیدرم
نگر تا به بازی نداری جهان
نه برگردی از نیک پی همرهان
همه نیکی ات باید آغاز کرد
چو با نیکنامان بُوی هم نبرد
از این در سخن چند رانم همی
همانش کرانه ندانم همی
بر اساس شاهنامه تصحیح دکتر خالقی مطلق که بیش از چهل سال مشغول به جدا کردن ابیات الحاقی از بیتهایی که مطمئناً از خود فردوسی است -و نه منسوب به او- بوده است، در اینکه این بیتها سروده فردوسی است تردیدی نیست. دقت کنیم که هرچند سرایش شاهنامه بیش از بیست سال قبل از به قدرت رسیدن سلطان محمد غزنوی آغاز شده بود، اما پس از پایان کار و طبق اندرزهای دهقانان و بزرگانی که کار گردآوری منابع شاهنامه را به عهده داشتند، فردوسی باید این کتاب را به پادشاه وقت میسپرد؛ تنها شاه است که میتوانسته منابع کافی برای نسخه نویسی و تهیه یک رونویس دیگر از کتاب را تأمین کند، و در عین حال کتابخانه شاهی جایی برای نگهداری از کتابی به حجم شاهنامه بوده است.
سلطان محمود، با وجود دور بودن خاستگاهش غزنین از پایتخت عباسیان، به جهت وابستگی به خلفای عباسی و خوشآیند خلیفه مرکزی، شیعیان زیادی را به جرم رافضی و قرمطی بودن دستگیر و مجازات کرده بود. آن طور که ابوالفضل بیهقی نقل میکند، در ماجرای بر دار کردن حسنک وزیر محمود غزنوی میگوید: «بدین خلیفه خرف شده بباید نبشت که من از بهر قدر عبّاسیان انگشت درکردهام در همه جهان و قرمطی میجویم!»
از همین گفته پیداست که وابستگی و خوش خدمتی محمود غزنوی به خلیفه عباسی نه از سر اعتقاد و باور، که به جهت دریافت مشروعیت پادشاهی است. در این شرایط است که فردوسی نظم شاهنامه را به پایان برده و به دربار محمود -که جنگاور است و چندان اهل ادب و فرهنگ نیست- میبَرد، و مورد بی مهری او قرار میگیرد. به استناد همین بیتها او را به رافضی بودن متهم میکنند که سبب گریختن او و زندگی پنهانی سالهای بعد و ویرایش شاهنامه میشود.
این سالها روزگار فردوسی کهنسال -که هم داغ پسر جوانش را دیده و هم تمام دارایی خود را در راه سرودن شاهنامه صرف کرده- در فقر و تنگدستی سپری میشود و نهایتاً در هشتاد و یک سالگی از دنیا رفته و در باغ شخصی خود در طوس به خاک سپرده میشود. آن طور که نظامی عروضی نقل کرده محمود غزنوی پشیمان شده و دستور میدهد: «شصت هزار دینار ابوالقاسم فردوسی را بفرمای تا به نیل دهند و به اشتر سلطانی به طوس برند و از او عذر خواهند. گویند از فردوسی دختری ماند سخت بزرگوار. صلت سلطان خواستند که بدو سپارند قبول نکرد و گفت: به دان محتاج نیستم.»
کد خبر 5952017منبع: مهر
کلیدواژه: فردوسی شاه نجف حضرت علی ع شاهنامه امیرالمومنین ع حادثه تروریستی کرمان قاسم سلیمانی کتاب و کتابخوانی شهید سلیمانی معرفی کتاب نهمین جشنواره بازی های رایانه ای فجر انقلاب اسلامی ایران دفاع مقدس شهید القدس فلسطین کرمان سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران بنیاد ایرانشناسی ایالات متحده امریکا بیت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۶۳۵۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگرانی در اردوی بایرن: مصدومها بیشتر شدند!
به گزارش ورزش سه، با تعدد مصدومیتها نگرانی باشگاه بایرن قبل از بازی مقابل رئال مادرید در لیگ قهرمانان اروپا بیشتر شده است چرا که در برد 2-1 بوندسلیگا مقابل آینتراخت فرانکفورت، دو ستاره این تیم مصدوم شدند.
ابتدا موتور خط میانی کنراد لایمر مصدوم شد که در اواسط نیمه اول روی زمین دراز کشیده بود و سپس تحت مداوا قرار گرفت هر چند در ابتدا مشخص نبود دقیقا چه اتفاقی افتاده است یا بر اثر چه برخوردی مجروح شده است.
لایمر با کمک کادر پزشکی زمین را ترک کرد اما حداقل توانست دوباره راه برود و به جای او الکساندر پاولوویچ بازیکن سابق لایپزیگ در دقيقه بیست و هشتم وارد بازی شد.
علاوه بر لایمر، ماتیس دی لیخت، مدافع میانی نیز پس از یک دوئل سخت مشکلات متعددی داشت و مجبور شد دو بار در نیمه اول تحت درمان قرار گیرد. این هلندی پس از استراحت در رختکن ماند و کیم مین جائه به جای او وارد زمین شد.
توماس توخل سرمربی بایرن بعد از بازی زنگ خطر را به صدا درآورد و گفت: "ماتیاس د لیخت در زانویش درد رباط داخلی دارد. کنراد لایمر هم از ناحيه مچ پای خود دچار پیچ خوردگی شده و آسیب کپسولی دارد که بسیار دردناک است و آنها نمیتوانستند از زمین بیرون بروند. برخی از اقدامات کادر پزشکی پیشگیرانه نبودند، در واقع آنها باید بیرون میرفتند. اکنون پزشکان و فیزیوتراپهای ما فراخوانده شدهاند و ما به چند درمان معجزه آسا نیاز داریم."
پس از بازی، دی لیخت با پای بانداژ شده از منطقه میکسدزون عبور کرد. وقتی از او پرسیده شد که آیا به بازی مقابل رئال میرسد یا خیر، به سادگی گفت: «نمیدانم ممکن است یا نه.»
بایرن قبل از بازی سه شنبه مقابل رئال مادرید در لیگ قهرمانان اروپا با نگرانیهای مختلف کادرفنی دست و پنجه نرم میکند. علاوه بر مصدومیتهای طولانی مدت کینگزلی کومان، سرژ گنابری، ساشا بوی و بونا سار، اخیرا دایوت اوپامکانو در حین تمرین مچ پای خود را پیچانده و دچار آسیب دیدگی شده اما حضور او مقابل رئال هنوز محتمل است.
با این حال، توخل به رسیدن سرژ گنابری کاملاً ایمان دارد. این مربی 50 ساله در این مورد میگوید: "سرژ بازی خواهد کرد و همچنین گل خواهد زد، من از این مطمئن هستم. لروی سانه و جمال موسیالا که با تحریک تاندون دست و پنجه نرم میکنند، هنوز در بلاتکلیفی هستند. در مورد لروی و جمال اکنون نمیتوانم پاسخ دهم اما ما هر کاری برای آن انجام خواهیم داد. جمال قرار بود امروز بازی کند، اما کافی نبود. این از نظر روانشناسی کمی بد است، زیرا او خوشحال بود و ما از بازگشت او خوشحال بودیم."